زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

رنگین کمان

رَنْگینْ‌کَمان، یا قوس قزح، پدیدۀ طبیعی آسمانی به شکل کمانِ چندرنگ که در فرهنگ مردم با باورهای گوناگونی همراه است. 
بنا به باوری دیرین، مردم تصور می‌کردند که رنگین‌کمانْ کمانِ یکی از پهلوانان باستانی از قبیل رستم، بهمن یا سام است (نک‍ : ماسه، I/ 179؛ هدایت، 172؛ نیز برای این باور در بیرجند، نک‍ : رضایی، 628). در برخی از مناطق نیز رنگین‌کمان را «کمون مرتضى علی [ع]» (فره‌وشی، 30) می‌دانند. مردم لرستان و ایلام تصور می‌کنند که رنگین‌کمان از تابش خورشید بر ذوالفقار حضرت علی (ع) پدیدار می‌شود (نک‍ : اسدیان، 142). در پاره‌ای از روستاها، رنگین‌کمان را «قالیچۀ [حضرت] فاطمه [ع]» می‌نامند (ماسه، همانجا). 
مردم بخش کومله (در شرق گیلان) معتقدند هنگامی که رنگین‌کمان در آسمان پدیدار می‌شود، حضرت فاطمه (ع) برای مهمانی به خانۀ پیامبر (ص) می‌رود (نک‍ : شهاب، 156). در روستاهای کمره (از توابع استان مرکزی)، رنگین‌کمان را «جاجیم نه‌نه پیر» می‌خوانند (فرهادی، 2/ 46). در کلاردشت مازندران، مردم بر این باورند که رنگین‌کمان «کار حضرت فاطمۀ زهرا (ع) است» و کار در اینجا به معنی دستگاه بافندگی سنتی جاجیم و جز اینها ست (ملک‌پور، 298). مردم آذربایجان در باوری مشابه، رنگین‌کمان را «قاری نه‌نه‌نین الیشی» یعنی، کار یا دوک نه‌نه پیرزن می‌نامند و قوس قزح را نشانۀ فراوانی خواروبار می‌دانند (نک‍ : روشن‌ضمیر، 314). در پاره‌ای از روستاهای گیلان، به هنگام دیدن رنگین‌کمان، زنان به موی خود دست می‌کشند و به گویش گیلانی عبارتی را به زبان می‌آورند که برگردان فارسی آن چنین است: «رنگین‌کمان، موی من به بلندی تو» (پاینده، 315). 
مردم خراسان نیز رنگین‌کمان را کمان رستم و کمان حضرت علی (ع) می‌پندارند و بر این باورند که سر قوس قزح در هر جایی که به زمین بخورد، همان‌جا گنجی مدفون است (شکورزاده، 343)؛ چنین باوری در میان مردم روستای برزُک کاشان نیز وجود دارد (نک‍ : جهانی، 60). اهالی سروستان بر این باورند که به هنگام پدیدارشدن رنگین‌کمان، شیر در کوه می‌زاید (همایونی، فرهنگ ... ، 304). 
در پاره‌ای از نقاط، مردم معتقدند اگر کسی تشخیص دهد که رنگین‌کمان چه زمانی پدیدار می‌شود، موهایش پرپشت و انبوه خواهد شد (ماسه، همانجا). مردم تهران قدیم شانه‌کردن موها را به هنگام وقوع رنگین‌کمان موجب بلندی مو می‌دانستند (نک‍ : شهری، 4/ 548). مطابق رسمی دیرینه، در برخی از روستاهای نواحی مرکزی، به هنگام وقوع رنگین‌کمان یا «تیرکمان زدن» (پدیدارشدن رنگین‌کمان)، که اهالی آن را «تیرکمان حسن و حسین [ع]» می‌پندارند، دختران گیسوانشان را برهنه کرده، آنها را رو به رنگین‌کمان از هم باز می‌کنند و چنین می‌گویند: «تیرکمان حسن و حسین/ گیسای مایه بلن کن» (تیر و کمان حسن و حسین [ع] (رنگین‌کمان)، گیسوان ما را بلند (دراز) کن!) (نک‍ : فرهادی، 2/ 46-47). در خراسان نیز در باوری مشابه، به هنگام ظهور قوس قزح در آسمان، دختران برای رشد موی سر خود از خانه بیرون آمده و به فضای باز یا صحرا می‌روند؛ سپس سر خود را برهنه نموده و گیسوان خویش را در مشت گرفته، در هوا تکان می‌دهند و 3 بار می‌گویند: «ای تیرکمون ای تیرکمون، گیسم بشه قد کمون» (شکورزاده، 344). مردم سیرجان نیز چنین می‌گویند: «تیروکمانه مصطفا، مووام بشه تا پشت‌بام» (فرهادی، 2/ 47). 
مردم شاهرود علت پیدایی رنگین‌کمان یا به قول خودشان، «تیرکمن حسن حسین [ع]» را ناشی از فرودآمدن تیرهای رهاشده از کمانی می‌دانند که حضرت محمد (ص) به عنوان عیدی به حسنین (ع) داده است (نک‍ : شریعت‌زاده، 514)؛ براساس همین باور تیرهای مذکور در غرب فرود آمده‌اند و ازاین‌رو رنگین‌کمان پیوسته در مغرب آسمان پدیدار می‌شود (همو، 516). 
برخی از مردم خراسان قوس قزح را عکس کوه قاف می‌دانند که «رنگهای آن انعکاس تابش آفتاب در هفت‌رنگ جواهراتی است که کوه قاف از آن ساخته شده است» (شکورزاده، 343). مردم کوهدشت لرستان نیز باور مشابهی دارند (اسدیان، 142-143). در نیرنگستان نیز از چنین باوری سخن گفته شده است (نک‍ : هدایت، 172، حاشیۀ 2). 
از دیرباز، یکی از آیینهای جشن تیرگان در سیزدهم تیرماه هر سال، در نواحی زردشتی‌نشین ایران نظیر یزد، این بوده است که زنان و کودکان (دختران) برای یادبود چنین روزی النگوهایی هفت‌رشته از نخ ابریشمهای رنگارنگ (بازنمای رنگهای هفت‌گانۀ رنگین‌کمان) و سیمهای نازک نقرۀ به هم تابیده را که به آن تیر و باد (به گویش زردشتیان تیر و باذ) می‌گویند، به مچ دست و پا، انگشت یا دکمۀ لباس خود می‌بستند و آن را تا 10 روز، از روز تیر تا روز باد، از بدن خویش جدا نمی‌کردند و در روز باد و پایان جشن تیرگان، در مکانی مرتفع، النگوها را به هوا پرتاب می‌کردند تا باد آنها را با خود ببرد (نک‍ : اسماعیل‌پور، 152؛ رمضانخانی، 166؛ نیز بویس، 812-813). برخی پژوهشگران به باد دادن این النگوها را اشاره‌ای به عمل رهاکردن تیر از سوی آرش کمانگیر دانسته‌اند (رمضانخانی، همانجا). 
در هر منطقه‌ای، مردم نامی خاص به رنگین‌کمان داده‌اند. مردم کردستان رنگین‌کمان را هَسار زرینی (ستارۀ زرین)، سورۀ زرینه، هفت‌رنگ و جز اینها می‌نامند. در نواحی لک‌نشین، به نامهای تویل زرین (قوس طلایی)، سوز و سور (سبز و سرخ)، یا تیل سوز خدا (شاخۀ سبز خدا) مشهور است (نک‍ : اسدیان، 142). در گویش لری، سوز و سیل نامیده می‌شود (عسکری‌عالم، 494). در لهجۀ شوشتری، به آن سوز قبا (نیرومند، 260)، و در میان ایل بختیاری به آن «سوز و سهر بارون» می‌گویند (جودکی). در گویش مردم سیرجان، تیرکمون نام دارد (مؤیدمحسنی، 61)؛ در لاهیجان آن را به نام تیرکمان، در لنگرود، «یالَمَند»، در اشکور، «یالَمَنگ» و در دیگر نواحی شمالی کشور، «تورکمان» می‌شناسند (پاینده، 315، 316؛ عمادی، 32). اهالی ایلام به آن «زرینه سیمینه» می‌گویند (اسدیان، همانجا). رنگین‌کمان در میان ترکمانان، به «الم» مشهور است و در طرح قالیهای آنان جایگاه ویژه‌ای دارد (نک‍ : گلی، 326)؛ در میان ساحل‌نشینان بوشهر، با نام «علم سوز و سرخ» (سبز و سرخ) (نک‍ : احمدی، 212) و در جزیرۀ کیش، به نام «کوس کوس» [= قوس قوس] شناخته می‌شود (نک‍ : مختارپور، 253؛ برای تبدیل حرف «ق» به «ک» در لهجۀ قدیم مردم برخی از جزایر جنوب، نک‍ : حمیدی، 512). 
مردم لرستان بر این باورند: «چنان‌که حیوان نری از زیر [رنگین‌کمان] بگذرد به ماده، و اگر ماده باشد، به نر مبدل می‌گردد» (عسکری‌عالم، همانجا؛ باجلان، 36). در برخی از نواحی کردستان ــ نظیر روستای چشمیدر مریوان ــ مردم معتقدند هرکس به آخر رنگین‌کمان برسد، همۀ آرزوهایش برآورده خواهد شد (جودکی). اهالی کمره معتقدند: «اگر زن نازا از زیر تیرکمان حسن و حسین [ع] بگذرد، باردار می‌شود»؛ همچنین این باور در میان آنها وجود دارد که «اگر پسر از زیر رنگین‌کمان عبور کند، تغییر جنسیت می‌دهد و دختر می‌شود و برعکس» (فرهادی، 2/ 46). 

رنگین‌کمان و پیشگوییهای مردمی

مردم بر این باورند درصورتی‌که رنگین‌کمان در فصل بهار ظاهر شود، نشان این است که سال پرخیر و برکتی در پیش خواهد بود (ماسه، I/ 179). مردم ساحل‌نشین بوشهر قوس قزح را نویدی برای آمدن باران می‌دانند و عقیدۀ ایشان بر این است که هرگاه رنگین‌کمان در سمت مغرب پدیدار شود، نشانۀ آمدن باران است و چنان‌که در سمت مشرق هویدا گردد، می‌گویند بارانی نخواهد بارید (نک‍ : احمدی، همانجا). مردم خراسان نیز بر این باورند که «اگر قوس قزح صبح در آسمان پدیدار شود، همان روز عصر یا شب باران خواهد آمد، ولی اگر عصر ظاهر شود، روز بعد هوا خوب و آفتابی خواهد شد» (شکورزاده، 342). 
بومیان عرب‌زبان جزیرۀ کیش پیدایش رنگین‌کمان را نشانۀ قطعی پایان بارندگی می‌دانند؛ ازاین‌رو ظهور این پدیده را شوم می‌پندارند و بعد از دیدن آن جمله‌ای به زبان عربی می‌گویند که برگردان آن به فارسی چنین است: کشکول رنگین‌کمان آمد و باران را نوشید. یا خطاب به رنگین‌کمان می‌گویند: کشکول رنگین‌کمان! پیرزن را بردار و برو! (نک‍ : مختارپور، همانجا). 
اعراب بومی خوزستان، قوس قزح را نماد خوبی و سلامت می‌دانند و بر این باورند که پس از پدیدار شدن رنگین‌کمان، هوا کاملاً صاف و آفتابی، و ریزش باران قطع خواهد شد و مردم می‌توانند به دنبال کار خویش بروند (جودکی). در کرمان، لرستان و ایلام نیز پیش‌بینی مشابهی می‌شود (اسدی، 296؛ اسدیان، 142). مردم لرستان به هنگام دیدن سوزوسیل[= رنگین‌کمان] می‌گویند: «اَفتاو رَت وِ زِلالی»، یعنی: آفتاب در زلال و روشنایی آسمان فرو رفت! و بر این باورند که پس از آن باران بند خواهد آمد (نک‍ : عسکری‌عالم، 494). در خراسان مردم معتقدند که قوس قزح اگر در سمت شرق ظاهر شود، نشانۀ بدی و نکبت و کمی ارزاق و احیاناً قحط و غلا ست، و اگر در طرف مغرب پدیدار گردد، نشانۀ فراوانی و نعمت و نکوسالی و ازدیاد رزق و روزی است (شکورزاده، 343). بنا به باور ایرانیان پیش از اسلام، رنگ سپید در رنگین‌کمان دهش اورمزد، و رنگ سیاه دهش اهریمن است. در متنی به زبان پهلوی، دربارۀ چگونگی تندر و برق آمده است: «این ستون [مراد رنگین‌کمان است] که هست سپید و هست زرد، هست سیاه، چه است؟ هرچه سپید از دهش اورمزد و آن دیگر از دهش اهریمن، آن سپیدی به یاری باران است و آن دیگر به همستاران (مخالفان) باران» (عفیفی، 335). 
در بیشتر نقاط کشور، مردم بر این باورند که اگر رنگ زرد رنگین‌کمان فزونی داشته باشد، نشانۀ شیوع بیماری و بروز قحطی خواهد بود و درصورتی‌که غلبه با رنگ سرخ در قوس قزح باشد، نشانۀ جنگ، خون‌ریزی و کشتار است. همچنین این باور وجود دارد که غلبۀ رنگ سبز در رنگین‌کمان بر شادی، شادکامی، خرمی، فراوانی نعمت و ارزاق عمومی دلالت دارد. اگر رنگ سفید بیشتر باشد، علامت صلح، صفا، رفاه و آرامش خواهد بود (نک‍ : ماسه، همانجا؛ هدایت، 172؛ شکورزاده، 344)؛ مردم شاهرود (شریعت‌زاده، 514)، بیرجند (رضایی، 628) و کومله (شهاب، 159، 160) نیز چنین باوری دارند. مردم گیلان و مازندران سبزی رنگین‌کمان را نشانۀ فراوانی برنج و محصولات کشاورزی، و سفیدی آن را به ابریشم خوب تعبیر می‌کنند (نک‍ : پاینده، 315، 316). 
در کتب تعبیر خواب، نیز دربارۀ رنگهای قوس قزح آمده است: اگر [در خواب] ببیند که [رنگین] کمان زرد بود، دلیل بر این است که مردم آن دیار بیمار شوند و اگر سبز بود، دلیل بر فراخی نعمت است و اگر سرخی آن بیشتر بود، تعبیرش برخلاف این است (حبیش، 357). معبران ایرانی و غیرایرانی نیز رنگ زرد را در خواب به افسردگی، بیماری و مرگ، قرمز را به خون، آتش و خصومت، و رنگ سبز و سفید را به خیر، برکت و عزت تعبیر می‌کنند (نک‍ : همو، 233-234؛ اکبری بیرقی، 450-453). 

رنگین‌کمان در ادبیات

فراوانی تعابیر، ترکیبات و کلماتی که در ادبیات فارسی برای رنگین‌کمان وجود دارد، بیانگر وجود باورهای دیرینه و گاه فراموش‌شده در جامعۀ ایرانی در خصوص این پدیده است؛ چنان‌که قوس قزح، از اسامی رایج در متون ادبی برای رنگین‌کمان، مرکب از دو واژۀ قوس (کمان) و قزح است که از قزحه به معنی زرد، سرخ و سبز، بلندی و ارتفاع، و نیز منسوب به فرشتۀ موکل بر ابر، تندر و توفان در اساطیر قوم عرب و از اسامی شیطان گرفته شده است (برای آگاهی در این زمینه، نک‍ : یاقوت، 4/ 85-86؛ شکورزاده، 31؛ مصفا، 608؛ لغت‌نامه ... )؛ بنابراین تعبیر «کمان شیطان» که در ادبیات به رنگین‌کمان نسبت داده شده است (نک‍ : خاقانی، تحفة ... ، 16/ 300؛ ماسه، I/ 179)، با این باور پیوند دارد. همچنین در ادبیات از رنگین‌کمان با عناوینی نظیر آزفنداق (آزفندک، آژفندک یا آفنداک)، تیراژه، گرم، کرکم، نوسه (نوشه)، طوق بهار، سوسه، سویسه، قوسه، قوس الرحمان، کمردون، آدینه، انطیسون، سدکیس، کمان‌گروهه، کمان آسمان، کمان آسمانی، کمان گردون، رخش، کمان رستم، کمان بهمن و کمان سام یاد شده است (نک‍ : بیرونی، 165؛ لغت ... ، 105؛ انوری، 198؛ قزوینی، 64- 68؛ هدایت، ماسه، همانجاها؛ فره‌وشی، 30؛ اکبری شالچی، 243؛ مصفا، 609، 632؛ لغت‌نامه). سرایندگان ادب پارسی با تشبیهات و تعابیری از تناسب قوس قزح با هلال ابرو، گل بوستان‌افروز، شکوفه و جز اینها، اشعار خویش را آراسته‌اند (برای نمونه، نک‍ : انوری، 184؛ نظامی، 65؛ خاقانی، دیوان، 129؛ سعدی، 188؛ کمال‌الدین، 373؛ مصفا، 609، 610). 
برخی از ترانه‌های محلی و امثال و حکم نیز در ادبیات مردمی کشور از قوس قزح الهام گرفته‌اند؛ چنان‌که در ترانه‌های محلی منطقۀ فارس، برای ناز و نوازش دختران، ابروان آنها را به قوس قزح تشبیه کرده‌اند (نک‍ : همایونی، ترانه‌ها ... ، 58، 60) و در مثلی گیلکی، مویی به بلندای رنگین‌کمان آرزو شده است (نک‍ : ذوالفقاری، 1/ 1088). کودکان شاهرودی به هنگام پدیدارشدن قوس قزح، کف‌زنان این ترانه را هم‌سرایی می‌کنند: «حسن حسین برادر/ نخورده شیر مادر/ / از آسُمن (= آسمان) تیر آمد/ صدای شمشیل (= شمشیر) آمد» (شریعت‌زاده، 514). 

مآخذ

احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اسماعیل‌پور، ابوالقاسم، زیر آسمانه‌های نور، جستارهای اسطوره‌پژوهی و ایران‌شناسی، تهران، 1382 ش؛ اکبری بیرقی، محمدرضا، تعبیرخواب، معبران ایرانی و غیرایرانی، تهران، 1369 ش؛ اکبری شالچی، امیرحسین، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، 1370 ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1337 ش؛ باجلان فرخی، محمدحسین، مقدمه بر باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام (نک‍ : هم‍ ، اسدیان)؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1352 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ جودکی، محمدعلی، تحقیقات میدانی؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حمیدی، جعفر، فرهنگ‌نامۀ بوشهر، تهران، 1380 ش؛ خاقانی شروانی، تحفة العراقین، به کوشش یحیى قریب، تهران، 1333 ش؛ همو، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، یزد، 1387 ش؛ روشن‌ضمیر، مهدی، حاشیه بر معتقدات و آداب ایرانی هانری ماسه، ترجمۀ همو، تبریز، 1355 ش، ج 1؛ سعدی، کلیات، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، 1340 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، شاهرود، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1385 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1380 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، ادبیات شفاهی قوم لر، تهران، 1388 ش؛ عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشته‌های پهلوی، تهران، 1374 ش؛ عمادی، کریم، «بانک لغات گیلکی»، گیله‌وا، رشت، 1373 ش، س 2، شم‍ 9؛ فرهادی، مرتضى، نامۀ کمره، تهران، 1369 ش؛ فره‌وشی، بهرام، واژه‌نامۀ خوری، تهران، 1355 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، قاهره، 1376 ق/ 1956 م؛ کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، 1348 ش؛ گلی، امین‌الله، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها، تهران، 1365 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مصفا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1388 ش؛ ملک‌پور، علی، کلاردشت (جغرافیا، تاریخ و فرهنگ)، تهران، 1377 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، گویش مردم سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1313 ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژه‌نامه‌ای از گویش شوشتری، تهران، 1355 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، ترانه‌های محلی فارس، شیراز، 1379 ش؛ همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.